سفر تن را تا خاک تماشا کردی
سفر جان را از خاک به افلاک ببین
گر مرا می جویی
سبزه ها را دریاب
با درختان بنشین
شعری از مرحوم گلشیری که بر روی مقبره اش هم حک شده بود
چهل روز از فوت پدر بزرگم گذشت چه زود و چه غم انگیز گذشت اما خوب هر چه بود گذشت
به بهشت زهرا رفتیم و برگشتنه هم از دم قطعه هنرمندان رد شدیم دیدیم اوشلوغه و گفتیم بریم یه سر بزنیم
بعد متوجه شدیم که چهلم پوپک گلدره بوده و خبر نداشتیم. یه سری به همه هنرمندان زدم و هی فاتحه می خوندم از زرین کوب گرفته تا پرویز یاحقی و سروش خلیلی و فردین تا اون قدیمی ها که من جوان اونها رو ندیدم و به یاد ندارم همه و همه اونجا بودند. دنبال مقبره ملاقلی پور بودم که پیدا نکردم و از یکی پرسیدم و گفت اینجا نیست قطعه 224
جالب بود برام که مثلا یکی می اومد و اب می ریخت و می شست مقبره فردین رو با این که هیچ نسبتی نداشت پدرم گفت که شبای جمعه خیلی از مردم می ان اینجا بیشتر به خاطر فردین و اینجا شلوغ می شود. همانطور که مقبره ها رو نگاه می کردم و از انجا بیرون می رفتم یکی داشت می گفت خوشبه حال اینا که باز مردم یه فاتحه واسشون می خونند ما که بمیریم کسی واسه ما فاتحه نمی خونه
No comments:
Post a Comment