Wednesday, May 12, 2010

kite بادبادک




بادبادکها بادبادکها

تا افق پله به پله شب به من هنگام برداشت

در کنار پله ها فانوس روشن بود

بادبادکهاي بازيگوش دم تکان دادند

بادبادک رفت بالا قرقره از غصه لاغر شد

بادبادک جان چه مي بيني از آن بالا ؟

در ميان جاده ها آيا غباري هست ؟

در فراز تپه سنگ آيا نشاني از نعل اسب بهتر سواري هست ؟

بادبادک جان ببين آيا بهاري هست ؟

بادبادک جان ببين آيا جاي پايي سبز خواهد شد ؟

بر سر سفره بغض سنگيني برايم لقمه ميگيرد

بادبادک جان ببين پي يک اميد آيا روي دوشش کوله باري هست ؟

من دلم با خويش ميگويد که آري هست

که آري هست

No comments:

Post a Comment

my favorite pictures

    Share/Save/Bookmark
    Subscribe
    Balatarin
    Powered By Blogger