Tuesday, December 4, 2012

andishe pooya magazine
































در شماره چهارم اندیشه پویا می خوانید:
ماجرای ریل و قطار انقلاب:‌یادداشت سردبیر درباره نسبت تسخیر سفارت امریکا و اصلاح‌طلبی// نقد علیرضا علوی‌تبار بر مراد ثقفی// گفتگوی فاطمه صادقی و حمیدرضا جلایی‌پور:‌خانواده مدنی یا خانواده هسته‌ای// بررسی
 باور رایج: فرهنگ زیر بناست؟ به قلم مرتضی مردیها// کودتا بود یا نبود؟ جدال مارک گازیوروسکی و داریوش بایندر// شاملو دودوزه باز بود: گفتگوی سروش دباغ با رضا براهنی// یادداشت هایی از ویداحاجبی، اسدالله امرایی و سعیدلیلاز درباره شوروی و فروپاشی + اشتباه کردی‌امدی، اینجا آخر دنیاست:‌گزارش یک دیدار و گفتگو با مردی که سفیر ایران در هنگام فروپاشی بود+ ناگفته‌های ناصر نوبری از دیدار گورباچف و هاشمی+ خاطرات منتشر نشده هاشمی رفسنجانی از دیدار یلتسین و گورباچف// نوستالژی دهه شصت در گفتگو با محمد صنعتی+یادداشت محمد رضایی+ مقاله عباس کاظمی درباره جین‌پوشی در دهه شصت و ایدئولوژی شلوار پارچه‌ای گشاد+ ابژه‌های دهه شصت به روایت حسین سناپور، مهسا محبعلی،علی میرزایی، امیلی امرایی، علی میرفتاح، بهرنگ صدیقی، لیلی فرهادپور، صنم حقیقی، جلال توکلیان، مجید قیصری، بهزاد دوران ، بهرام دبیری، شمیم مستقیمی/ // مجله‌گردی: یادداشت‌هایی از گارتن‌اش، پیتر سینگر، دورفمان و ژیژک// مقاله‌ای از تونی جات درباره هابسبام، روشنفکر رومانتیک// گزارشی اختصاصی از مراسم جشن تولد هفتادسالگی همایون کاتوزیان در لندن// عکس‌نوشتهایی از عکاس آشویتس که به تازگی درگذشت// آثاری از مژده دقیقی، فرهادخسروخاور، لیلی گلستان، تورج اتابکی، مجتبی مهدوی، علی فردوسی، یونس تراکمه، شیرین احمدنیا، عباس عبدی، بهروز گرانپایه، رضا فرخفال، احمدبنی‌جمالی، گیتی نشاط، محمدمنصورهاشمی، حسین شهیدی و .




// مجله اندیشه پویا سری چهارم در شهرکتاب سپید( فلکه اول تهرانپارس)









1 comment:

  1. Anonymous3:41 AM

    باز گذر پوست به دباغ¬خانه افتاد و دباغ پرسید: چرا اینقدر به شاملو بد مگویید؟ جواب در گفتمان دودوزه میماسد و پیش نمیرود. چون دکتر سه دوزه¬بازی میکند. یعنی در تورنتو نشسته آرام کباب و ماستش را میخورد از کیسۀ دولت مربوطه. و گاه¬گداری در پن ادای نویسندۀ تبعیدی رادر میآورد. البته نه آنقدر که سیخ بسوزد و با داخل ارتباطش قطع شود. همین مصاحبه در «اندیشه پویا» درمیآید که جواز چاپ مطلب هم فحش دادن به شاملو و رژیم پادشاهی است.
    حالا جناب منتقد، متفکر، شاعر، استاد، رمان¬نویس، فعال قومی و ... چرا به شاملو این همه فحش میدهد، دُم خروس حسادت بدجوری توی چشم میزند وقتی استاد خودش با یک شعر در بحر فلان کنار نیما میگذارد «من و نیما ... » انگار اگر حافظ و شاطرعباس یک غزل در بحری مشترک داشتد شاطرعباس محق است که جلو نانواییش جاربزند آی خلایق من وحافظ به به! حالا هم استاد با ایستاندن خود کنار گور نیما میخواهد بگوید آی خلایق من از گور شاملو چیزترم...
    خدایت بیامرزد که قبل از تخت مرده¬شور مردی!

    ReplyDelete

my favorite pictures

    Share/Save/Bookmark
    Subscribe
    Balatarin
    Powered By Blogger