فاصله را می بینی و می روی
انجا که فاصله با تو حرف می زند انجا که طبیعت با همه رنجی که از تو کشیده تو را در اغوش می گیرد
می دونم از دستم دلگیر بود از دست اون همه دود کامیون هایی که داشت چوب های درخت ها را به شهر می برد
انجا که جاده تا ان بالا بالا ها می رود و تو فکر می کنی خیلی مانده است
جاده ها رفته اند و رفته اند
می روی به ان بالا
ای وای باورم نمی شود ان بالا هم ویلا ساخته اند اما این طبیعت چه کند ؟
اگر جای طبیعت بودم نمی ذاشتم یک غریبه بدون جان انجا ساکن شود
اما او صبورتر از این حرفاست
نفس کشیدن هم برایت سخت می شود
برای مایی که اکسیژن خالص نداشتیم و حالا انجا داریم حیرت انگیز است
می خواهی تمام اکسیژن را یکباره بالا بکشی
می خواهی با خود خواهی همه اش را ببلعی
انجا که رسیدی مه با تو می اید و می اید
می گوید حالا که دلت از تاریکی ها خسته شده
حالا که همه درها بروت بسته شده
بیا این هم سفیدی
این هم سفیدی در دنیای سبز
تو انقدر بالا رفته ای که دیگر در مه فرو رفته ای
اره نه می توانی پایین را نگاه کنی و نه بالا را
نه پشت و نه جلو
فاصله ها کم شد و تو به اسمان نزدیک تر شده ای
اما هنوزم همان ادمی هستی که بودی
پیاده می شوی و قدم می زنی خاک انجا از تو شکایت می کند و بهت می گوید می بینی بی جنبه بودی می بینی ادم هایی مثل تو در این زیبایی طبیعت برویم کیسه زباله و اشغال پفک و... ریخته اند
جاده 2000 تنکابن را از ان روی برایش نام گذاری کرده اند که در اواخر جاده به ارتفاعات بالا و 2000 می رسد انقدر بالا که در مه فرو می روی. جاده دو هزار را اگر نرفتی حتما یکبار برو
البته راهی دگر هم هست می توانی از الموت قزوین با کوهنوردی و با بلد راه از ارتفاعات قزوین رد شوی و به ارتفاعات مازندران برسی و اخر جاده 2000 استقبال تو کوهنورد را می کشد
No comments:
Post a Comment